بدون اینکه “مار” ی در کار باشد
مزه ی “زهرمار” را میچشم وقتی نیستی…
..
..
..
تا نباشد این جدایی ها، نداند قدر یاران را،
کویر خشک می داند، بهای قطره باران را…
..
..
..
از تراکم ابرها می ترسم
می روی
چتری برایم بگذار
تنها
زیر شلاق باران می ترسم
..
..
..
تا نباشد این جدایی ها، نداند قدر یاران را،
کویر خشک می داند، بهای قطره باران را…
..
..
..
از تراکم ابرها می ترسم
می روی
چتری برایم بگذار
تنها
زیر شلاق باران می ترسم