loading...
كداهنگ براي وبلاگ
آخرین ارسال های انجمن
babak بازدید : 108 1394/01/03 نظرات (0)
boo3e

هر صبح مادرم میگوید :


 باز که دیشب آب دهانت بالشت را خیس کرده!


من لبخند میزنم و میگویم خدا روشکر


که هنوز از گریه های شبانه ام بی خبر است...

behzad بازدید : 154 1393/11/29 نظرات (0)

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود، از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

رفتم به در صومعه‌ی عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت، راکع و ساجد
در میکده، رهبانم و در صومعه، عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار

او خانه همی جوید و من صاحب خانه

هر در که زنم، صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم، پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن، زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید


behzad بازدید : 100 1393/11/22 نظرات (0)

باز شب ماند و من و اين عطش خانگی ام
باز هم ياد تـــــــو ماند و من و ديوانگی ام

اشک در دامنم آويخت کـــــه دريا باشم
مثل چشم تو پر از شوق تماشا باشم

خواب ديدم کــه تو می آمدی و دل می رفت
محرم چشم ترم می شدی و دل می رفت:

يک نفر مثل پـــــری يک دو نظر آمد و رفت
با نگاهی به دل خسته ام آتش زد و رفت

خنده زد کوچه به دنبال تبسم افتاد
باز دنبال جگر گوشه ی مــردم افتاد

“آخــــــرش هم دل ديوانه نفهميد چه شد
يک شبه يک شبه ديوانه چشمان که شد”

تا غــزل هست دل غمزده ات مال من است
من به دنبال تو چشم تو به دنبال من است

“آی تو، تو کـــــه فريب من و چشمان منی
تو که گندم، تو که حوا، تو که شيطان منی

تو که ويران من بی خبر از خود شده ای
تو که ديوانه ی ديوانه تر از خود شده ای”

در نگــــــــــــــاه تو که پيوند زد اندوه مرا
چه کسی گل شد و لبخند زد اندوه مرا

ای دلت پولک گلنـــــــــار؛ سپيدار قدت
چه کسی اشک مرا دوخته بر چارقدت؟

چند روزی شده ام محرمت ایلاتی مــن
آخرش سهم دلم شد غمت ایلاتی من

 دکتر محمد حسین بهرامیان
behzad بازدید : 119 1393/11/11 نظرات (0)

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند

با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟

مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند

اشک می‌فهمد غم افتاده‌ای مثل مرا
چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    اين سايت رو چگونه ارزيابي ميكنيد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5085
  • کل نظرات : 1404
  • افراد آنلاین : 240
  • تعداد اعضا : 791
  • آی پی امروز : 392
  • آی پی دیروز : 201
  • بازدید امروز : 2,225
  • باردید دیروز : 517
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6,428
  • بازدید ماه : 6,428
  • بازدید سال : 81,231
  • بازدید کلی : 2,974,406
  • کدهای اختصاصی
    تبلیغات

    http://fun.tiktak.info/wp-content/uploads/2015/01/ads-120%C3%97240-BALYAN-14.jpg