هر صبح مادرم میگوید :
باز که دیشب آب دهانت بالشت را خیس کرده!
من لبخند میزنم و میگویم خدا روشکر
که هنوز از گریه های شبانه ام بی خبر است...
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
کفشی که بندش را خودش میبندد | 1 | 98 | vahidabasi |
پاسخ به سوالات شما | 0 | 272 | donyayeazoleh |
استاتوس های طنز و خنده دار فیسبوک | 1 | 555 | nafs19 |
طنز مثلا الکی... | 1 | 484 | nafs19 |
مپ وار و فارمینگ ( منابع ) تان هال 8شت | 0 | 336 | admin |
گاهی وقتی … | 0 | 563 | forum-admin |
غصه مرا خورد … | 0 | 426 | forum-admin |
اوج قصه … | 0 | 365 | forum-admin |
دوستَــــت دارم | 0 | 585 | forum-admin |
کَـــــر شدم !!! | 0 | 421 | forum-admin |
هر صبح مادرم میگوید :
باز که دیشب آب دهانت بالشت را خیس کرده!
من لبخند میزنم و میگویم خدا روشکر
که هنوز از گریه های شبانه ام بی خبر است...
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق کن
ای که شاعر سوختی، پروانه میخواهی چه کار؟
مردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه کار؟
خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن پس شانهی مردانه میخواهی چه کار؟
مهدی فرجی
غرق شدیم . .