شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن…
چندشم می شود از لکه انگشت دروغ…
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
کفشی که بندش را خودش میبندد | 1 | 98 | vahidabasi |
پاسخ به سوالات شما | 0 | 272 | donyayeazoleh |
استاتوس های طنز و خنده دار فیسبوک | 1 | 556 | nafs19 |
طنز مثلا الکی... | 1 | 484 | nafs19 |
مپ وار و فارمینگ ( منابع ) تان هال 8شت | 0 | 336 | admin |
گاهی وقتی … | 0 | 563 | forum-admin |
غصه مرا خورد … | 0 | 426 | forum-admin |
اوج قصه … | 0 | 365 | forum-admin |
دوستَــــت دارم | 0 | 585 | forum-admin |
کَـــــر شدم !!! | 0 | 421 | forum-admin |
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن…
چندشم می شود از لکه انگشت دروغ…
آنقدرها هم..
روی وقار من حساب نکن…
قطب زمین هم که باشم..
تورا که میبینم..
یخ هایم آب می شود…
میخواهم راحت باشم…
بی جسارت و بی خجالت..
در جواب چه خبرها؟
چشمانم را ببندم و بگویم..
ناخوشی…………..
گاه آنقدر تنهایم که اسم کوچکم هم از یادم میرود…
بس که صدایم نمیزنند…
دلم پر است…
پر پر ..
آنقدر که گاهی اضافه اش از چشمانم می چکد…
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس میشوند..
میگویند حساسیت فصلی ست..
آری…
من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم.
حوصله ات که سر می رود ؛
با دلـــــــــــــم بازی نکن ،
من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کرده ام.
چرامیگویند “ها” علامت جمع است؟
“تن” را با “ها” جمع کنی خودت میمانی و خودت.
هنر عشق و وفاست…..
آنقدر پیش این و آن از خوبی هایت تعریف کرده بودم
که وقتی سراغت را می گیرند …
شرم دارم بگویم تنهایم گذاشت…
داغونی ام از آنجا شروع شد که فهمیدم …
از میان این همه “بود”من در آرزوی یکی ام که ” نبود “
جز حروف نام تو
تمام حرف ها
اضافه اند …
کاش می دانستم این سرنوشت را چه کسی برایم بافته…
آن وقت به او می گفتم یقه را آنقدر تنگ بافته ای که بغضهایم را نمیتوانم فرو ببرم…
این روزها دچار سر گیجهام
تلخ تر از تلخ…
زود می رنجم ، انگار گمشدهام! حتی گاهی میترسم …
چه اعتراف بدی…
شاید لحظه کوچ به من نزدیک شده، دلم هوای سردی غربت دارد …
میمانم در کنار خاطراتت..
با سکوتی مه آلود در شبی آرام..
در برکه ای خاموش..
هنوز هم صدای جیر جیر با رقص ستاره ها مرا به خواب میبرند…
راستی سقف روئیایت چه رنگیست..؟؟
تعداد صفحات : 16