عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
کفشی که بندش را خودش میبندد | 1 | 97 | vahidabasi |
پاسخ به سوالات شما | 0 | 272 | donyayeazoleh |
استاتوس های طنز و خنده دار فیسبوک | 1 | 555 | nafs19 |
طنز مثلا الکی... | 1 | 484 | nafs19 |
مپ وار و فارمینگ ( منابع ) تان هال 8شت | 0 | 336 | admin |
گاهی وقتی … | 0 | 563 | forum-admin |
غصه مرا خورد … | 0 | 426 | forum-admin |
اوج قصه … | 0 | 365 | forum-admin |
دوستَــــت دارم | 0 | 585 | forum-admin |
کَـــــر شدم !!! | 0 | 421 | forum-admin |
دخترا آهن پرست شدن قبول ولی دقیقاً
همون قدر آهن پرستن که
تو به جای دیدن یه دختر یا یه زن یا حتی گاهی یه مادر
فقط چند تا برجستگی میبینی...
همون قدر آهن پرستن که
تو به جای این که تو برخورد با اونا بهشون بگی ببخشید خانم محترم
میگی جووووووون عجب چیزیـــــــه !
همون قدر آهن پرستن که
تو وقتی توی تاکسی میشینی با هر بار پیچیدن فرمون ماشین
خودتو مسوول میدونی که بپیچی
طرفِ دختری که چسبیده به در
همون قدر آهن پرستن که
وقتی با یه دختری همش بهش تعارف میکنی
که خانوم ها مقدم ترن تا جلو تر از تو راه بره ولی
خودت خوب میدونی نیتت چیه
همون قدر آهن پرستن که
وقتی تو با زَنت میری بیرون حتی رنگِ ... دیگران رو تشخیص میدی
اما حس نمیکنی که زنت چند
متر عقب تر از درد لگد های بچه ی توی شکمش
گوشه خیابون داره به خودش میپیچه
همون قدر آهن پرستن که
تو وقتی میخوای باهاشون آشنا بشی
به جای اینکه دلشونُ به دست بیاری مخشونُ به دست
میاری به جای اینکه ببینی از نظر اخلاق و روحیه به هم میخورید
همون اول میگی جا داری یا جور کنم ؟!
همون قدر آهن پرستن که
وقتی کمک میخوان شیرجه میزنی
واسه این که جمله ی آخرت این باشه که خوشحال میشم بیشتر با هم آشنا بشیم
خلاصه که آقا پسر هر وقت تونستی از کنار یه دختر یا زن رد بشی
و به جای این که بگی بخورمت
عزیزم !
بگی سلام بانو ...
اونوقت اسم ِ خودتو بذار مرد ُ
از آهن پرست شدن ِ دخترا شاکی شو !
===ஜღȺღஜ===
ميترسم از بعضي آدم ها
آدمهایی که امروز دوستت دارند
فردابدون هیچ توضیحی رهایت می کنند
آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند
فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند
آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی
فردا خشم و قهر و نامهربانيشان را
آدمهایی که امروز قدرشناس محبتت هستند
فردا طلبکار محبتت
آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند
فردا سخت بر زمینت می زنند....!
===ஜღȺღஜ===
آهای اونایی که...
دست تو دست عشقتون خوشبخت زندگی می کنین
اونایی که الان با عشقتون خوشین
اونایی که هر لحظه به عشقتون اس ام اس می دید و شادیــد
همش گوشیتون زنگ میخوره و اس ام اس دارید...
هیچی...
((واسه اونایی که الان تنهـان دعا کنید...))
اونام مث شما یه روزی خوش بودن
یه روزی عاشق و حالــا تنهان، گوشیاشون رو میزه...
همش به صفحه ش نگاه می کنن
گاهیم گوشیاشونو خونه جا میزارن
و یادشون میره اصلا گوشی هست!!
این تنهاییه خیلی خطرناکـه دعا کن هیچکس مبتلا نشه
دعاکن همه به اونی که میخوان برسن
و باهاش بـــاشن تا آخر عمر... آمین
تـــنـهایی هــــم مـــد شــده. . .
هــمه بــه هــم خــیانـــــت مــیکنند و
بــعــد
فـــریــاد میـزنند کــه
تـــنـهــایـیـــــــم . . .
عشـق تــو تمـومــه دنیـامـه ، دنـیامــو دســت هیچکی نمیــدم . . .
بی تــو میمــیرم اینــو میــدونی ، واســه اینه از پیشــت نمـیرم . . .
گـل آفـتاب گـــردان را گفتنــد :
چـــرا شــب هــا ســـرت را پاییــن می انــدازی ؟
گفــت : ســتاره چشمــک میــزنـد ، نـمی خـواهـــم به خـورشـید خیانــت کنـم ...
از انســـان هــای احســـاسـی بیشـتــر بتـرســید :
آن هـــا قـــادرنـد ناگهــانی
دیگــر گـــریه نکننـد
دوســــت نـداشتـه بـاشـند
و قیــد هـمـه چـیـز را بـزننـد
حـتی زنــدگی . . .
بعضی ها حوصلشـــون ســر مـــیره . . .
خــیال مـــیکنند دلشــــون تـــنگ شـــــده ! ! !
بهم گفتی خداحافظ ، تورو دیگه نمیخوامت
بهت قول میدم از امروز ، دیگه هیچوقت نمیپامت
بهم گفتی تو این روزا ، ازت من میگذرم آسون
ببین ذرات عشقم رو ، همه حل شد تویِ بارون
خداحافظ چه آسون بود، چشات امشب چه آروم بود
ولی انگار که عشق من ، مثل جغد رویِ بوم بود
خداحافظ چه آسون بود، چشات امشب چه آروم بود
ولی انگار که عشق من ،مثل جغد رویِ بوم بود
خداحافظ ...خداحافظ ... خداحافظ
دیگه عشقو نمیفهمم ، دیگه خون تو رگام خشکید
بگو چشمای غمگینت، چرا از عشق من ترسید
خداحافظ عزیز دل، برو دل کندن آسونه
دل خوش باور و تنهام ، از این بازی دلش خونه
خداحافظ چه آسون بود ، چشات امشب چه آروم بود
ولی انگار که عشق من ، مثل جغد رویِ بوم بود
واسه چی داری قلبمو میکشی دنبال خودت ؟ ! ؟
بزار با دردهام بمیرم هر چی دارم مال خودت . . .
خاطره هاتو و عکس هاتو بردارو از اینجا برو
برای آخرین دفعه به خدا میسپارم تورو . . .
لحظه ی قشنگیه :
وقتی که اعصابت خورده...
ولی عشقت میاد دستت رو آروم می گیره
و فشارش می ده، میبوسه….
و تو اینقدر آروم می شی
که اگه صد سال بقیه می نشستند
و باهات حرف می زدن آرامش نمی گرفتی...
هر صبح مادرم میگوید :
باز که دیشب آب دهانت بالشت را خیس کرده!
من لبخند میزنم و میگویم خدا روشکر
که هنوز از گریه های شبانه ام بی خبر است...
تعداد صفحات : 339