loading...
كداهنگ براي وبلاگ
آخرین ارسال های انجمن
behzad بازدید : 82 1393/11/29 نظرات (0)

میدانم دیگر برای من نیستی اما دلی که با تو باشد این حرفها را نمی فهمد …

.
.
.

گاهی اونقدر خسته میشویم که خستگیمون در نمیشه ، “درد” میشه !

.
.
.

زنده ام نه ازجانی که مانده ، از استخوان های لجبازی که روی هم ایستاده اند !

.
 

 

.
.

این روزها خیلی چیزها دست من نیست ؛ مثل دستهایت !

.
.
.

گاهی هم باید چشمها را بست تا او که نیست شاید بیاید در خواب !

.
.
.

آنجا نشسته ای و لبخند میزنی اما دستی تکان نمیدهی …
ای کاش آن قاب ، قاب پنجره بود !
.
.
.

تلخی قصه اونجاست که وقتی دلم سوخت ، دلش خنک شد !

.
.
.

زندگی نوشتن ندارد وقتی تمام روزهای خدا “من” دارد ولی “تو” ندارد …

.
.
.

بی تو هر کاری گریستن است حتی خندیدن …

.
.
.

سالهاست این ترازوی ۲کفه تعادل ندارد ، دست خالی و دل پر !

.
.
.

دیریست اسیرم
اسیر انتظار
اسیر دلواپسی
اسیر هر آنچه مرا به یاد تو می اندازد …

.
.
.

به فالگیر بگو خط عمرِ من کف دست هایم نیست … رد پاهای او را نگاه کند !

.
.
.

روزها یکی پس از دیگری میگذرند و من هنوز منتظر فردا هستم تا تو بیایی !

.
.
.

میدانم که یک روز حوالی یک هرگز بزرگ به هم خواهیم رسید !

.
.
.

نبودنت چه فصلی از سال است که هم روزها و هم شب ها اینقدر طولانی شده اند ؟؟؟

.
.
.

سخته  به جایی برسی که دیگه نه هیچ اومدنی آرومت کنه و نه هیچ رفتنی نابودت !

.
.
.

سخت است فراموش کردن کسی که با او همه چیز و همه کس را فراموش میکردم !

.
.
.

کمی بر من بتاب …
روزهای سردیست و دوست داشتنت دارد در من یخ میزند !

.
.
.

در تلاطم روزگار ناسازگار ، من دورتر از همیشه کنج زندگی جا مانده ام !

.
.
.

به خدا دل آلزایمر نمی گیرد ، بفهمید آدم ها !!!

.
.
.

بگذشت در فراق تو شبهای بی شمار
هر شب درین امید که فردا ببینمت !

.
.
.

راحت بگم ، نیمه گم شده ی دیگری به اشتباه تمام من شده بود …

.
.
.

میدانی از کجای زنگی بیشتر خسته ام ؟
آنجایی که وسط خنده هام بغض میکنم …

.
.
.

بیچاره مترسک …
سرتاسر سال از مزرعه محافظت میکرد ولی با آغاز فصل سرما تنش هیزم کشاورز شد !
آری ، پاداش وفاداری جز این نیست !

.
.
.

تنها بی هوایی آدمی را خفه نمی کند ، گاهی هوایی شدن آرام آرام بدون روسیاهی خاموشت می کند !

.
.
.

تموم کوچه ها تاریکن اینجا
تموم آرزوها دست بادن
من از این آدمک ها ناامیدم
که چشمای منو به گریه دادن

.
.
.

سال نو میشه و زخمه من کهنه تر …
پس ای زخم ، کهنه تر شدنت مبارک !

.
.
.

شعر گاهی می گریاندم اما کلمه ای نیست در جهان که بازم بدارد از گریستن !

.
.
.

گذشته ها گذشته … اما تلخ گذشته اونم برای من !!!
.
.
.

من همیشه از اول قصه های مادربزرگ می ترسیدم و آخر هم به واقعیت می پیوست …
یکی بود … یکی نبود !

.
.
.

سرگرمی ام شده گرفتنِ فال حافظ و من خسته از جواب های تکراری :
“غم تمام می شود”
“غصه نخور”
“مشکلات حل می شود ”
و …
دلم می گیرد ، چرا حافظ نمی داند بی او هیچ چیز تمامی ندارد جز این زندگی ؟!
.
.
.

ترسم از آن است که آنقدر پیر شوم که دندانی برای روی جگر گذاشتن نداشته باشم !

.
.
.

مطمئن باش هیچوقت فراموشت نکرده ام ؛ فقط دیگر ساکت شده ام ، همین …

.
.
.

غم انگیزترین جدایی اونی بود که :
نه کسی گفت “چـــرا ؟” و نه کسی فهمید “چـــــرا ؟”

.
.
.

خیالت خیال رفتن ندارد …
خودت چه ؟ قصد آمدن نداری ؟

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    اين سايت رو چگونه ارزيابي ميكنيد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5085
  • کل نظرات : 1404
  • افراد آنلاین : 157
  • تعداد اعضا : 791
  • آی پی امروز : 371
  • آی پی دیروز : 201
  • بازدید امروز : 1,312
  • باردید دیروز : 517
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5,515
  • بازدید ماه : 5,515
  • بازدید سال : 80,318
  • بازدید کلی : 2,973,493
  • کدهای اختصاصی
    تبلیغات

    http://fun.tiktak.info/wp-content/uploads/2015/01/ads-120%C3%97240-BALYAN-14.jpg